جمعه ۱۹م آذر ۱۳۸۹
همهی آنهایی که تاکنون دریاچه نمک قم را از نزدیک دیدهاند، بیشک چنین مناظری را به خاطر دارند؛ همان ذوزنقههای آشنا و نمکیای را میگویم که در اغلب فیلمها و سریالهای تلویزیونی هم نقش عالم برزخ را بازی میکنند!
اما اینک علی اصغر شادجو، عکاس خبرگزاری جمهوری اسلامی، تصاویری را از دریاچه ارومیه به سراسر جهان مخابره کرده است که نشان میدهد، برای دیدن آن ذوزنقههای آشنا، دیگر مردم شریف ساکن در سرگربهنشان و دوستداشتنی وطن، لازم نیست تا رنج سفر را بر خود هموار کرده و به مرکز ایران بیایند! کافی است خود را به محوطهای برسانند که سابق بر آن، نگین فیروزهای وطن – دریاچه ارومیه – مینامیدنش و امروز همان عالم برزخ یا کویری دستساز به نام ارومیه!
وای بر ما که به مرگ طبیعت عادت کردهایم و همچنان حاضر نیستیم تا دست از خودخواهیها و آزمندیهای خویش برداریم!
میگویید نه! کافی است به مناظره نگارنده با نماینده مردم ارومیه – آقای نادر قاضی پور – از یک سو و آقای علیرضا دائمی، مدیر کل برنامه ریزی کلان آب و آبفا وزارت نیرو در ایران صدا گوش دهید تا خود متوجه ماجرا بشوید!
ردپای دریاچه ارومیه در این تارنما
جمعه ۱۹م آذر ۱۳۸۹
چند روز پیش در ماجرای گاف بزرگ آقای هواشناسی، نوشتم که عباس جعفری دولتآبادی، دادستان کل تهران چراغ سبز خود را به آن گروه از شهروندانی که از این هوای آلوده و کاسهی چه کنم چه کنم مدیریت حاکم بر پایتخت به تنگ آمدهاند، نشان داده و گفته: مردم میتوانند در مورد آلودگی هوا به دادسراها شکایت کنند. در انتها هم پرسیده بودم که آیا میشود یقهی بهرام صناعی را هم در همین راستا گرفت یا خیر؟
اینک کانون عالی گسترش فضای سبز و حفظ محیط زیست، نشان داده که پاسخ آن پرسش میتواند مثبت باشد! زیرا دیروز آستینها را بالا زده و نخستین دادخواست تهرانیها را در قالب یک تشکل تخصصی مردمنهاد نه تنها به دادستان تهران که دادستان کل کشور ارایه داده و بر علیه آنچه که آن را مصلحت اندیشیهای سیاسی و اقتصادی برخی از نهادهای تصمیمگیر در موضوع آلودگی هوای تهران دانسته، اعلام جرم کرده است.
یادمان باشد که این حق را، پیش از آن که دولتآبادی به ما بدهد، اصل ۵۰ قانون اساسی به ما داده بود و به صراحت هر نوع فعالیت اقتصادی و غیر آن که با آلودگی محیط زیست یا تخریب غیرقابل جبران آن ملازمه پیدا کند را ممنوع اعلام کرده بود.
تصورش را بکنید که اگر مردم در ماجرای تعلل نابخشودنی برای مهار آتش در جنگلهای زاگرس و هیرکانی، تخریب نایبند، پارک ملی کویر، خشک شدن تالابها در اثر قطع حقآبهی آنها ناشی از سدسازی بیرویه، آلودگی خلیج فارس، خشک شدن نخلستانهای اروند کنار، مرگ قریبالوقوع دریاچه ارومیه و هزاران مورد مشابه دیگر چنین حرکتی را به عنوان مسئولیت شهروندی خویش انجام میدادند، آیا باز هم شاهد شتاب روند تخریب در طبیعت وطن با چنین سرعتی بودیم؟
وقتی مقامات مسئول از مرگ ۳۶۴۱ نفر در اثر آلودگی هوا در تهران خبر میدهند، باید کاری کرد و بر علیه این جنایت اقدامی بازدارنده و سزاوارانه انجام داد، یادمان باشد که اسراییلیها تاکنون چیزی در حدود هزار نفر از مردم غزه را قربانی تجاوزگریهای خود کردهاند؛ چگونه است که اینک که رقم تلفات چندین برابر قربانیان تجاوز صهیونیستهای جنایتکار است، حتا یک هزارم آن حساسیتها برانگیخته نمیشود؟!
مگر این جان مردم ایران نیست که دارد تهدید میشود؟